امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relativity

ˌreləˈtɪvəti ˌreləˈtɪvəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
فرضیه نسبی، فلسفه نسبیه، نسبی بودن، نسبیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relativity

  1. noun The physical theory of the relativity and interdependence of matter, time, and space
    Synonyms:
    restricted relativity special-relativity theory of general relativity the curvilinear universe the denial of the absolute time as space fourth-dimension
  1. noun (physics) the theory that space and time are relative concepts rather than absolute concepts
    Synonyms:
    theory-of-relativity relativity theory Einstein's theory of relativity
  1. noun The state of being dependent
    Synonyms:
    dependence pertinency relevancy interdependence comparability proportionality interconnection contingency conditionality relativism

ارجاع به لغت relativity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relativity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relativity

لغات نزدیک relativity

پیشنهاد بهبود معانی