گذشتهی ساده:
processedشکل سوم:
processedسومشخص مفرد:
processesوجه وصفی حال:
processingشکل جمع:
processesروند، پروسه، فرایند، جریان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the processes of growth
فرایندهای رشد
the process of making steel
فرایند ساخت پولاد
in the process of time
در جریان گذشت زمان
The task of writing this book is still in process.
امر نگاشتن این کتاب هنوز در جریان است.
the process of breathing
فرایند دمزنی
رسیدگی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The immigration office is currently processing my application for a work visa.
ادارهی مهاجرت در حال حاضر در حال بررسی درخواست من برای ویزای کار است.
The bank has implemented a new system to process loan applications more quickly.
این بانک سامانهی جدیدی را برای رسیدگی سریعتر به درخواستهای وام پیادهسازی کرده است.
کامپیوتر پردازش کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
The computer processes the data by running complex algorithms.
کامپیوتر دادهها را با اجرای الگوریتمهای پیچیده پردازش میکند.
The software processes large amounts of data in real-time.
این نرمافزار حجم زیادی از دادهها را بیدرنگ پردازش میکند.
عمل آوردن (مواد خام و چرم و غیره)، کنسرو کردن (مواد غذایی)، ظاهر کردن (فیلم)
processing cotton by spinning
به عمل آوردن پنبه از راه حلاجی
He used special chemicals to process the film.
او برای ظاهر کردن فیلم از مواد شیمیایی خاصی استفاده کرد.
انگلیسی بریتانیایی پشت سر هم رفتن، به صف رفتن، رژه رفتن
The athletes will process before the start of the game.
ورزشکاران قبل از شروع بازی پشت سر هم راه خواهند رفت.
The military personnel will process during the memorial service.
پرسنل نظامی در طول مراسم یادبود رژه خواهند رفت.
حقوق جریان دعوا، مراحل دادرسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The process can be lengthy and complex.
جریان دعوا میتواند طولانی و پیچیده باشد.
The court will guide you through the process of a trial.
دادگاه شما را در مراحل دادرسی محاکمه راهنمایی خواهد کرد.
حقوق احضاریه
Process for their appearance in court has already been issued.
احضاریهی آنها به دادگاه قبلاً صادر شده است.
The judge issued a process to the defendant.
قاضی احضاریهای را برای متهم صادر کرد.
پزشکی زیستشناسی برآمدگی، زائده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
the alveolar process of the jaw
برآمدگی ارگی آرواره
a parasite that has tubular processes
انگلی که زائدههای لولهمانند دارد
حقوق احضار کردن
On the day of her wedding, she was processed to appear in court.
در روز ازدواجش او را به دادگاه احضار کردند.
The judge ruled that there was enough evidence to process the defendant for the alleged crime.
قاضی حکم داد که شواهد کافی برای احضار متهم به جرم ادعایی وجود دارد.
در طی، درحین، در اثنای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «process» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/process