گذشتهی ساده:
transformedشکل سوم:
transformedسومشخص مفرد:
transformsوجه وصفی حال:
transformingتغییر شکل دادن، دگرگون کردن، تبدیل کردن
Japan was transformed into an industrial country.
ژاپن به یک کشور صنعتی تبدیل شد.
Proper irrigation can transform barren lands.
آبیاری درست میتواند زمینهای بیحاصل را دگرگون کند.
دگرگونی، تبدیل، تغییر شکل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transform» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transform