بهطور بیشکل، از روی بیشکلی، بهطور بیریخت، از روی بیریختی، بهطور نامشخص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dress hung formlessly on her body.
لباس بهطور بیریخت روی بدنش قرار گرفته بود.
She took his other hand and laid that also on her cheek, and murmured a little formlessly.
دست دیگر او را گرفت و آن را رویِ گونهاش قرار داد و بهطور نامشخص زمزمه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «formlessly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/formlessly