فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Formlessly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور بی‌شکل، از روی بی‌شکلی، به‌طور بی‌ریخت، از روی بی‌ریختی، به‌طور نامشخص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The dress hung formlessly on her body.

لباس به‌طور بی‌ریخت روی بدنش قرار گرفته بود.

She took his other hand and laid that also on her cheek, and murmured a little formlessly.

دست دیگر او را گرفت و آن را رویِ گونه‌اش قرار داد و به‌طور نامشخص زمزمه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده formlessly

  • verb - intransitive
    form
  • adverb
    formlessly

ارجاع به لغت formlessly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formlessly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/formlessly

لغات نزدیک formlessly

پیشنهاد بهبود معانی