امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Formation

fɔːrˈmeɪʃn fɔːˈmeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    formations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
آرایش، شکل، ساختمان، تشکیلات، احدا، صف‌آرایی، تشکیل، رشد، ترتیب قرار گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The formation of the company took two years.
- تأسیس (سازند) شرکت دو سال طول کشید.
- The planes flew in an arrow-like formation.
- هواپیماها به‌صورت دسته‌ای پیکان‌مانند پرواز می‌کردند.
- Each cloud formation indicates a different kind of weather.
- هریک از اشکال ابر نشانه‌ی نوع متفاوتی از آب‌وهوا است.
- beautiful rock formations in underground caves
- اشکال زیبای سنگ در غارهای زیرزمینی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formation

  1. noun composition, establishment
    Synonyms:
    accumulation architecture arrangement compilation configuration constitution construction creation crystallization deposit design development dispersal disposition embodiment evolution fabrication figure forming generation genesis grouping induction makeup manufacture order organization pattern production rank structure synthesis

Collocations

  • formation flying

    (هواپیما) پرواز نمایشی، پرواز هماهنگ

لغات هم‌خانواده formation

  • verb - intransitive
    form

ارجاع به لغت formation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/formation

لغات نزدیک formation

پیشنهاد بهبود معانی