گذشتهی ساده:
depositedشکل سوم:
depositedسومشخص مفرد:
depositsوجه وصفی حال:
depositingشکل جمع:
depositsگذاشتن، قرار دادن، نهادن، پیاده کردن، تهنشین کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The taxi deposited us in front of the station and disappeared.
تاکسی ما را جلو ایستگاه گذاشت و ناپدید شد.
Please deposit your bags in the designated area before entering the museum.
لطفاً قبلاز ورود به موزه کیفهای خود را در محل تعیینشده قرار دهید.
the sand that had been deposited on the bottom of the pool
شنهایی که کف استخر تهنشین شده بود
ریختن، واریز کردن، سپردهگذاری کردن، گذاشتن، قرار دادن (پول یا اشیای قیمتی در بانک یا گاوصندوق)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I deposited some money and two checks in my account.
مقداری پول و دو چک را به حساب خود واریز کردم.
He deposited the valuable documents in the bank's safe deposit box.
او اسناد باارزش را در صندوق امانات بانک قرار داد.
I need to deposit five thousand yen in my savings account.
باید پنج هزار ین به حساب پساندازم بریزم.
پیشپرداخت کردن، سپردن، ودیعه گذاشتن، بیعانه دادن
The company requires customers to deposit 50% of the total cost upfront before starting the project.
این شرکت از مشتریان میخواهد که قبلاز شروع پروژه، ۵۰ درصد از کل هزینه را پیشپرداخت کنند.
I had to deposit a down payment of $500 when I signed the lease for my new apartment.
وقتی قرارداد اجارهی آپارتمان جدیدم را امضا کردم، مجبور شدم 500 دلار ودیعه بدهم.
رسوب، نهشت، تهنشست، لایهی باقیمانده
There was a black deposit at the bottom of the bottle.
رسوب سیاهی در ته بطری قرار داشت.
The geologist examined the mineral deposits in the rock.
زمینشناس رسوبات معدنی موجود در سنگ را بررسی کرد.
The old oil left a thick, black deposit in the engine.
روغن قدیمی، رسوب غلیظ و سیاهی در موتور بر جای گذاشت.
mineral deposits
نهشتهای معدنی
زمینشناسی لایه (که در اعماق زمین و در مدت طولانی به وجود آمده است)
The geologist discovered a large deposit of coal beneath the surface of the earth.
زمینشناس لایهی بزرگی از زغالسنگ در زیر سطح زمین کشف کرد.
The mining company was thrilled to find a substantial deposit of gold in the mountain range.
شرکت معدن از یافتن لایهی قابل توجهی از طلا در رشتهکوه بسیار هیجانزده بود.
سپرده، واریزی، پرداختی (معمولاً به بانک)
The bank statement showed several large deposits.
صورتحساب بانکی چندین واریزی بزرگ را نشان میداد.
The deposits I made amounted to two thousand dollars.
سپردههایی که به حساب ریختم به دو هزار دلار بالغ شد.
a fixed deposit
سپردهی ثابت
بیعانه، پیشپرداخت
When you order something you have to pay a deposit.
وقتی که چیزی را سفارش میدهید باید بیعانه بدهید.
You need to put down a deposit before we can hold the item for you.
باید بیعانهای پرداخت کنید تا بتوانیم آن کالا را برای شما نگه داریم.
ودیعه، پولپیش
Do you have enough money for the deposit on the house?
آیا پول کافی برای ودیعهی خانه دارید؟
The landlord kept part of our deposit to cover cleaning costs.
صاحبخانه بخشی از پولپیش ما را برای پوشش هزینههای نظافت نگه داشت.
میزان بهرهی سپرده
برگ رسید سپرده
(مبلغ موجود) در حساب، سپرده شده، به امانت گذاشته شده
حساب سپردهی دیداری (عندالمطالبه)
پیش پرداخت گذاشتن / بیعانه دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deposit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deposit