فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stow

stoʊ stəʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن، پریدن، انباشتن، بازداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

We stowed the books in the back room.

کتاب‌ها را در اتاق پشت چیدیم.

two ships stowed to the hatches with scientific gear

دو کشتی که کاملاً مملو از ابزار علمی بودند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a rope ladder which stows neatly in a box

نردبان طنابی که به‌خوبی در یک جعبه جا می‌گیرد

stow the chatter!

دست از وراجی بردار!

The food was delicious and the hungry kids stowed away as much as they could.

خوراک دلپذیر بود و بچه‌های گرسنه تا می‌توانستند خوردند.

He crossed the border by stowing away in the trunk of a car.

با پنهان شدن در صندوق عقب اتومبیل از مرز گذشت.

They stowed away in a cargo ship.

آن‌ها قاچاقی سوار یک کشتی بارکش شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stow

  1. verb reserve, store
    Synonyms:
    store deposit put away stash pack load stuff tuck warehouse bundle top off secrete pack like sardines
    Antonyms:
    use waste throw overboard

Phrasal verbs

stow away

قاچاقی مسافرت کردن

ارجاع به لغت stow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stow

لغات نزدیک stow

پیشنهاد بهبود معانی