با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bundle

ˈbʌndl ˈbʌndl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bundled
  • شکل سوم:

    bundled
  • سوم‌شخص مفرد:

    bundles
  • وجه وصفی حال:

    bundling
  • شکل جمع:

    bundles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive countable C2
بقچه، بسته، مجموعه، دسته کردن، به‌صورت گره درآوردن، بقچه بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Pari sorted the underpants and socks into neat bundles.
- پری زیرشلواری‌ها و جوراب‌ها را به‌طور منظم دسته‌دسته کرد.
- a bundle of five-dollar notes
- یک دسته اسکناس پنج دلاری
- He wrapped his clothes in a bundle.
- او لباس‌های خود را در بقچه پیچید.
- a bundle of books
- یک بسته کتاب
- a bundle of logs
- یک پشته هیزم
- This machine presses and bundles the hay.
- این دستگاه کاه را فشرده و عدل‌بندی می‌کند.
- He went to Alaska and made a bundle.
- به آلاسکا رفت و پول هنگفتی به‌دست آورد.
- They bundled away the pregnant servant to her village.
- کلفت آبستن را فورا به ده خود فرستادند.
- My grandson, Ramin, is a bundle of joy.
- نوه‌ی من، رامین، یک دنیا شادی است.
- Today I am a bundle of nerves.
- امروز خیلی عصبی هستم.
- As soon as school ended, my mother would bundle us off to Kish.
- به مجرد تمام شدن مدرسه مادرم ما را راهی کیش می‌کرد.
- She bundled up her sewing things and put them away.
- لوازم دوزندگی خود را بسته‌بندی کرد و کنار گذاشت.
- I don't really go a bundle on this kind of music.
- من واقعاً چندان از این نوع موسیقی خوشم نمی‌آید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bundle

  1. noun accumulation, package of something
    Synonyms: array, assortment, bag, bale, batch, box, bunch, carton, clump, cluster, collection, crate, group, heap, lot, mass, pack, package, packet, pallet, parcel, pile, quantity, roll, set, stack, wad
  2. verb accumulate, package
    Synonyms: bale, bind, clothe, fasten, pack, palletize, tie, truss, wrap
    Antonyms: disperse, divide, let go, scatter, separate, spread

Phrasal verbs

  • bundle off

    با عجله راهی کردن، بی‌مقدمه فرستادن

  • bundle up

    جامه گرم پوشیدن، زیاد لباس پوشیدن

    بسته‌بندی کردن، بستن و کنار گذاشتن

Idioms

ارجاع به لغت bundle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bundle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bundle

لغات نزدیک bundle

پیشنهاد بهبود معانی