شکل جمع:
trussesچوببست زدن، پایه زدن، بستن، به سیخ کشیدن، به دار آویختن، جفت کردن، گره زدن، دسته کردن، متمسک شدن، کوک زن، بههم بستن، بادبان را جمع کردن، بار سفربستن، به دار آویخته شدن، خرپا، شکمبند، بقچه، انبان، فتقبند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prisoner was trussed up to a tree.
زندانی را به درخت بسته بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «truss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/truss