گذشتهی ساده:
proppedشکل سوم:
proppedسومشخص مفرد:
propsوجه وصفی حال:
proppingشکل جمع:
propsتکیه دادن، نگهداشتن، گذاشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن
I propped my bicycle against the wall.
دوچرخهام را به دیوار تکیه دادم.
She propped the window open with a stick.
با چوب، پنجره را باز نگه داشت.
The patient lay propped on two pillows.
بیمار سرش را روی دو بالش گذاشته بود.
The wall was propped up on two sides.
در دو طرف به دیوار شمع زده بودند.
وسایل صحنه، ابزار صحنه، اکسسوار (اشیائی که توسط بازیگران استفاده میشود)
معمولاً به شکل جمع استفاده میشود.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All props must be ready before the dress rehearsal.
همهی وسایل صحنه باید قبلاز تمرین نهایی آماده باشند.
The actor forgot one of the props during the performance.
بازیگر یکی از ابزار صحنه را درطول اجرا فراموش کرد.
پروانه، ملخ، پره (هواپیما، کشتی و...)
شکل عامیانهی کلمهی propeller است.
That boat has a three-blade prop.
آن قایق، پروانهی سهتیغه دارد.
He replaced the damaged prop on his drone.
او ملخ آسیبدیدهی پهپادش را تعویض کرد.
تکیهگاه، نگهدارنده، پایه، ستون، تیر، شمع، پشتیبان، حامی
That chair leg is broken. we’ll need a prop to keep it from falling.
پای آن صندلی شکسته است. نیاز به نگهدارندهای داریم تا نیفتد.
We used a wooden pole as a prop for the tent.
از میلهی چوبی بهعنوان پایهای برای چادر استفاده کردیم.
He was my prop in my old age.
او عصای پیری من بود.
Her presence was a great prop to my self-confidence.
حضور او برای اعتمادبهنفس من کمک بزرگی بود.
God is my real prop.
خدا نگهدار واقعی من است.
Several wooden props prevented the wall from falling.
چندین پشتبند چوبی از افتادن دیوار جلوگیری میکرد.
ورزش (راگبی) مهاجم کناری (بازیکنی که در دو سمت کناری اسکرام بازی میکند)
همچنین میتوان از prop forward استفاده کرد.
Props are usually the strongest players on the team.
مهاجمان کناری معمولاً قویترین بازیکنان تیم هستند.
He started his professional career as a prop forward.
او حرفهی ورزشیاش را بهعنوان مهاجم کناری آغاز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prop