آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Prop

    prɑːp prɒp

    گذشته‌ی ساده:

    propped

    شکل سوم:

    propped

    سوم‌شخص مفرد:

    props

    وجه وصفی حال:

    propping

    شکل جمع:

    props

    معنی prop | جمله با prop

    verb - transitive

    تکیه دادن، نگه‌داشتن، گذاشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن

    I propped my bicycle against the wall.

    دوچرخه‌ام را به دیوار تکیه دادم.

    She propped the window open with a stick.

    با چوب، پنجره را باز نگه داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The patient lay propped on two pillows.

    بیمار سرش را روی دو بالش گذاشته بود.

    The wall was propped up on two sides.

    در دو طرف به دیوار شمع زده بودند.

    noun countable

    وسایل صحنه، ابزار صحنه، اکسسوار (اشیائی که توسط بازیگران استفاده می‌شود)

    معمولاً به شکل جمع استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    All props must be ready before the dress rehearsal.

    همه‌ی وسایل صحنه باید قبل‌از تمرین نهایی آماده باشند.

    The actor forgot one of the props during the performance.

    بازیگر یکی از ابزار صحنه را درطول اجرا فراموش کرد.

    noun countable

    پروانه، ملخ، پره (هواپیما، کشتی و...)

    شکل عامیانه‌ی کلمه‌ی propeller است.

    That boat has a three-blade prop.

    آن قایق، پروانه‌ی سه‌تیغه دارد.

    He replaced the damaged prop on his drone.

    او ملخ آسیب‌دیده‌ی پهپادش را تعویض کرد.

    noun countable

    تکیه‌گاه، نگه‌دارنده، پایه، ستون، تیر، شمع، پشتیبان، حامی

    That chair leg is broken. we’ll need a prop to keep it from falling.

    پای آن صندلی شکسته است. نیاز به نگه‌دارنده‌ای داریم تا نیفتد.

    We used a wooden pole as a prop for the tent.

    از میله‌ی چوبی به‌عنوان پایه‌ای برای چادر استفاده کردیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was my prop in my old age.

    او عصای پیری من بود.

    Her presence was a great prop to my self-confidence.

    حضور او برای اعتماد‌به‌نفس من کمک بزرگی بود.

    God is my real prop.

    خدا نگهدار واقعی من است.

    Several wooden props prevented the wall from falling.

    چندین پشت‌بند چوبی از افتادن دیوار جلوگیری می‌کرد.

    noun countable

    ورزش (راگبی) مهاجم کناری (بازیکنی که در دو سمت کناری اسکرام بازی می‌کند)

    همچنین می‌توان از prop forward استفاده کرد.

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Props are usually the strongest players on the team.

    مهاجمان کناری معمولاً قوی‌ترین بازیکنان تیم هستند.

    He started his professional career as a prop forward.

    او حرفه‌ی ورزشی‌اش را به‌عنوان مهاجم کناری آغاز کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد prop

    1. noun support
      Synonyms:
      aid assistance brace stay post column buttress strut mainstay shore stanchion strengthener truss underpinning
    1. verb hold up or lean against
      Synonyms:
      support maintain sustain uphold carry bear up hold up strengthen rest brace bolster stay buttress shore buoy stand truss underprop set
      Antonyms:
      fall drop
    1. noun a propeller that rotates to push against air
      Synonyms:
      aid assistance property airplane propeller strengthener airscrew

    سوال‌های رایج prop

    گذشته‌ی ساده prop چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده prop در زبان انگلیسی propped است.

    شکل سوم prop چی میشه؟

    شکل سوم prop در زبان انگلیسی propped است.

    شکل جمع prop چی میشه؟

    شکل جمع prop در زبان انگلیسی props است.

    وجه وصفی حال prop چی میشه؟

    وجه وصفی حال prop در زبان انگلیسی propping است.

    سوم‌شخص مفرد prop چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد prop در زبان انگلیسی props است.

    ارجاع به لغت prop

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prop

    لغات نزدیک prop

    • - proofread
    • - proofroom
    • - prop
    • - prop root
    • - propaedeutic
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.