فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Assistance

əˈsɪstns əˈsɪstns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assistances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    کمک، مساعدت، دستیاری، پایمردی، همدستی، مواظبت، رسیدگی
    • - He could not walk without assistance.
    • - بدون کمک قادر به راه رفتن نبود.
    • - The elderly woman needed assistance crossing the street.
    • - زن سالمند برای عبور از خیابان نیاز به مساعدت داشت.
    • - financial assistance
    • - کمک مالی
    • - to give assistance
    • - کمک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد assistance

  1. noun help
    Synonyms: abetment, aid, assist, backing, benefit, boost, collaboration, comfort, compensation, cooperation, facilitation, furtherance, hand, help, helping hand, lift, reinforcement, relief, service, support, sustenance
    Antonyms: hindrance, hurt, injury, stop, stoppage

لغات هم‌خانواده assistance

ارجاع به لغت assistance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assistance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assistance

لغات نزدیک assistance

پیشنهاد بهبود معانی