فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Cooperation
koʊˌɑːpəˈreɪʃn
kəʊˌɒpəˈreɪʃn
توضیحات:
حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی co-operation است.
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
uncountable
B2
همکاری، همیاری، همدستی، تعاون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your cooperation will be very important.
همکاری شما بسیار مهم خواهد بود.
There's very little cooperation between the two countries.
همکاری بسیار کمی بین دو کشور برقرار است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
Thank you for your co-operation.
از همیاری شما متشکرم.
مترادف و متضاد cooperation
-
noun mutual effortSynonyms:help aid assistance partnership teamwork collaboration alliance union combination harmony unity participation society coalition confederation federation concurrence playing ball give-and-take reciprocity synergy responsiveness service symbiosis concert company esprit de corps cahoots conspiracy coaction partisanship fusion logrolling unanimity coadjuvancy conjunction combined effort doing business with teamingAntonyms:obstruction hindrance prevention delay blockage stoppage handicap encumbrance
لغات هم‌خانواده cooperation
-
nouncooperation, cooperative
-
adjectivecooperative
-
verb - intransitivecooperate
-
adverbcooperatively
ارجاع به لغت cooperation
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «cooperation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cooperation
لغات نزدیک cooperation
- - cooperage
- - cooperate
- - cooperation
- - cooperative
- - cooperatively