فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conspiracy

kənˈspɪrəsi kənˈspɪrəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    conspiracies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B2
    توطئه، دسیسه، نقشه خیانت‌آمیز
    • - Their conspiracy was discovered early on.
    • - توطئه‌ی آن‌ها زود کشف شد.
    • - the communist conspiracy to subvert the government
    • - نقشه‌ی کمونیست‌ها برای سرنگون کردن دولت
    • - the conspiracy of events
    • - هم‌زمانی رویدادها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conspiracy

  1. noun collusion in plan
    Synonyms: cabal, complot, confederacy, connivance, countermine, counterplot, covin, disloyalty, fix, frame, game, hookup, intrigue, league, little game, machination, perfidy, plot, practice, put-up job, scheme, sedition, treacherousness, treachery, treason, trick, trickery

ارجاع به لغت conspiracy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conspiracy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conspiracy

لغات نزدیک conspiracy

پیشنهاد بهبود معانی