فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Treason

ˈtriːzn ˈtriːzn

شکل جمع:

treasons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

جامعه‌شناسی خیانت (ملی)، وطن‌فروشی، جاسوسی

The spy's actions were deemed an act of treason against the state.

اقدامات این جاسوس خیانت به دولت تلقی شد.

His allegiance to a foreign nation led him down the path of treason.

وفاداری او به یک ملت بیگانه، او را در مسیر وطن‌فروشی قرار داد.

noun uncountable

خیانت، پیمان‌شکنی، بی‌وفایی، غدر، نارو، خیانت‌درامانت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The rumors of treason spread like wildfire throughout the court.

شایعه‌ی خیانت‌درامانت مانند آتش در سراسر دادگاه پخش شد.

a play about treachery and trust

نمایشنامه‌ای در مورد پیمان‌شکنی و اعتماد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد treason

  1. noun disloyalty
    Synonyms:
    treachery dishonesty deception deceit faithlessness perfidy duplicity betrayal crime disaffection subversion mutiny revolt sedition traitorousness revolutionary seditious act seditiousness lèse-majesté breach of faith
    Antonyms:
    loyalty fidelity faithfulness devotion allegiance

ارجاع به لغت treason

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «treason» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/treason

لغات نزدیک treason

پیشنهاد بهبود معانی