شکل جمع:
treasonsجامعهشناسی خیانت (ملی)، وطنفروشی، جاسوسی
The spy's actions were deemed an act of treason against the state.
اقدامات این جاسوس خیانت به دولت تلقی شد.
His allegiance to a foreign nation led him down the path of treason.
وفاداری او به یک ملت بیگانه، او را در مسیر وطنفروشی قرار داد.
خیانت، پیمانشکنی، بیوفایی، غدر، نارو، خیانتدرامانت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The rumors of treason spread like wildfire throughout the court.
شایعهی خیانتدرامانت مانند آتش در سراسر دادگاه پخش شد.
a play about treachery and trust
نمایشنامهای در مورد پیمانشکنی و اعتماد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «treason» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/treason