فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Treadmill

ˈtredˌmɪl ˈtredˌmɪl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular

روال خسته‌کننده، کار یکنواخت

The endless meetings made my job feel like a never-ending treadmill.

جلسات بی‌پایان باعث شد که کار من به‌مثابه‌ی روال خسته‌کننده‌ی بی‌پایان باشد.

I can't stand the treadmill of everyday life.

نمی‌توانم کار یکنواخت زندگی روزمره‌ی را تحمل کنم.

noun countable

ورزش تردمیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

My doctor recommended using a treadmill to improve my cardiovascular health.

دکترم استفاده از تردمیل را برای بهبود سلامت قلب‌وعروقم توصیه کرد.

She spends an hour each day running on the treadmill.

او هر روز یک ساعت را صرف دویدن روی تردمیل می‌کند.

noun countable

چرخ پله‌دار (برای مجازات زندانی که در گذشته از آن استفاده می‌شد)

The prisoners were forced to walk on the treadmill as punishment.

زندانیان به عنوان تنبیه مجبور شدند روی چرخ پله‌دار راه بروند.

The prisoners were forced to use the treadmill as a form of punishment.

زندانیان مجبور به استفاده از چرخ پله‌دار به عنوان نوعی تنبیه شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد treadmill

  1. noun a mill that is powered by men or animals walking on a circular belt or climbing steps
    Synonyms:
    treadwheel tread-wheel
  1. noun a job involving drudgery and confinement
    Synonyms:
    salt-mine
  1. noun a habitual, laborious, often tiresome course of action
    Synonyms:
    routine rut grind groove

ارجاع به لغت treadmill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «treadmill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/treadmill

لغات نزدیک treadmill

پیشنهاد بهبود معانی