شکل جمع:
routinesصفت تفضیلی:
more routineصفت عالی:
most routineروال (عادی)، روزمرگی، کار روزمره، کار تکراری (طبق عادت و همیشگی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
According to her daily routine, she woke up at seven.
طبق روال روزانهاش ساعت هفت از خواب بیدار شد.
She dislikes routine.
او از روزمرگی بدش میآید.
حرکت، توالی، گام (بخشی تمرینشده در اجرای برنامههای سرگرمی و رقص و غیره که تکرار میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The magician's routine left the audience in awe.
حرکات شعبدهباز تماشاگران را شگفتزده کرد.
The circus performer's routine included impressive acrobatics and daring stunts.
مراحل کار این بازیگر سیرک مشتمل بر حرکات آکروباتیک چشمگیر و شیرینکاریهای جسورانه بود.
کامپیوتر روال، روتین (دنبالهای از دستورالعملهای کامپیوتری برای انجام یک کار خاص)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
We need to update our routine for backing up the files.
برای پشتیبانگیری از فایلها باید روال خود را بهروز کنیم.
The programmer wrote a routine to sort the data.
برنامهنویس برای مرتب کردن دادهها روتین نوشت.
عادی، معمول، همیشگی، روزمره
I did my routine morning exercises before starting the day.
قبل از شروع روز، تمرینات معمول صبحگاهی خود را انجام دادم
The routine tasks of doing laundry and washing dishes were completed.
کارهای همیشگی شستشو و شستن ظروف انجام شد.
پیشپاافتاده، تکراری (به تحقیر)
Her job is so routine and boring.
کار او بسیار پیشپاافتاده و خستهکننده است.
I can't stand this routine job anymore.
دیگر نمیتوانم این کار تکراری را تحمل کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «routine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/routine