آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ بهمن ۱۴۰۲

    Routine

    ruːˈtiːn ruːˈtiːn

    شکل جمع:

    routines

    صفت تفضیلی:

    more routine

    صفت عالی:

    most routine

    معنی routine | جمله با routine

    noun countable uncountable A1

    روال (عادی)، روزمرگی، کار روزمره، کار تکراری (طبق عادت و همیشگی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She dislikes routine.

    او از روزمرگی بدش می‌آید.

    According to her daily routine, she woke up at seven.

    طبق روال روزانه‌اش ساعت هفت از خواب بیدار شد.

    noun countable

    حرکت، توالی، گام (بخشی تمرین‌شده در اجرای برنامه‌های سرگرمی و رقص و غیره که تکرار می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The magician's routine left the audience in awe.

    حرکات شعبده‌باز تماشاگران را شگفت‌زده کرد.

    The circus performer's routine included impressive acrobatics and daring stunts.

    مراحل کار این بازیگر سیرک مشتمل بر حرکات آکروباتیک چشمگیر و شیرین‌کاری‌های جسورانه بود.

    noun countable

    کامپیوتر روال، روتین (دنباله‌ای از دستورالعمل‌های کامپیوتری برای انجام یک کار خاص)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    We need to update our routine for backing up the files.

    برای پشتیبان‌گیری از فایل‌ها باید روال خود را به‌روز کنیم.

    The programmer wrote a routine to sort the data.

    برنامه‌نویس برای مرتب کردن داده‌ها روتین نوشت.

    adjective

    عادی، معمول، همیشگی، روزمره

    I did my routine morning exercises before starting the day.

    قبل از شروع روز، تمرینات معمول صبحگاهی خود را انجام دادم

    The routine tasks of doing laundry and washing dishes were completed.

    کارهای همیشگی شستشو و شستن ظروف انجام شد.

    adjective

    پیش‌پاافتاده، تکراری (به تحقیر)

    Her job is so routine and boring.

    کار او بسیار پیش‌پاافتاده و خسته‌کننده است.

    I can't stand this routine job anymore.

    دیگر نمی‌توانم این کار تکراری را تحمل کنم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد routine

    1. adjective habitual
      Synonyms:
      usual ordinary regular common familiar customary normal accepted general typical everyday standard wonted chronic periodic quotidian plain workaday methodical accustomed unremarkable seasonal conventional
      Antonyms:
      unusual different original breaking untraditional
    1. noun habitual activity
      Synonyms:
      habit way practice custom usage system method procedure pattern formula order act line round cycle drill groove rote grind daily grind rut pace technique program treadmill channels bit piece tack schtick spiel beaten path wont rat race
      Antonyms:
      excitement break unusual

    سوال‌های رایج routine

    شکل جمع routine چی میشه؟

    شکل جمع routine در زبان انگلیسی routines است.

    صفت تفضیلی routine چی میشه؟

    صفت تفضیلی routine در زبان انگلیسی more routine است.

    صفت عالی routine چی میشه؟

    صفت عالی routine در زبان انگلیسی most routine است.

    ارجاع به لغت routine

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «routine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/routine

    لغات نزدیک routine

    • - router
    • - routh
    • - routine
    • - routine library
    • - routing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.