فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Router

ˈraʊt̬ər ˈruːtə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تکنولوژی کامپیوتر مسیریاب، رهیاب (دستگاه رایانه‌ای شبکه‌ای)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

A malfunctioning router can disrupt online communication.

مسیریاب خراب می‌تواند ارتباط آنلاین را مختل کند.

He installed a new router to enhance the network speed.

او یک رهیاب جدید برای افزایش سرعت شبکه نصب کرد.

noun countable

دستگاه برش، دستگاه تراش چوبی، دستگاه ویرتگن، ماشین آسفالت‌تراش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The router's sharp cutter made quick work of shaping the hardwood.

برش تیز دستگاه تراش چوبی باعث شد تا به‌سرعت چوب سخت را درست کند.

After setting up the router, he began milling the edges of the metal sheet.

پس‌از راه‌اندازی دستگاه برش، او شروع به آسیاب کردن لبه‌های ورق فلزی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت router

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «router» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/router

لغات نزدیک router

پیشنهاد بهبود معانی