صفت تفضیلی:
more customaryصفت عالی:
most customaryعادی، مرسوم، رسم، معمول
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is customary with him.
برای او جنبهی عادت دارد.
It is customary for the groom to kiss the bride.
چنین مرسوم است که داماد عروس را ببوسد.
It is customary to shake hands when meeting someone for the first time.
دست دادن هنگام ملاقات با یک نفر برای اولین بار امری مرسوم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «customary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/customary