سومشخص مفرد:
accustomsوجه وصفی حال:
accustomingخوگرفته، معتاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He started speaking with his accustomed smile.
با لبخند همیشگی خود شروع به صحبت کرد.
He is accustomed to being alone.
او به تنها بودن خو گرفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accustomed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accustomed