فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Addicted

əˈdɪktɪd əˈdɪktɪd

سوم‌شخص مفرد:

addicts

وجه وصفی حال:

addicting

صفت تفضیلی:

more addicted

صفت عالی:

most addicted

معنی

adjective

خوگرفته ، آموخته و معتاد ، تسلیم‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد addicted

  1. adjective dependent on something, compulsive
    Synonyms:
    dependent attached hooked obsessed prone to inclined accustomed habituated used to devoted fond absorbed predisposed given to given over to fanatic wedded to hyped imbued strung out under the influence spaced out
    Antonyms:
    independent disinclined unaccustomed opposed

ارجاع به لغت addicted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «addicted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/addicted

لغات نزدیک addicted

پیشنهاد بهبود معانی