سومشخص مفرد:
predisposesوجه وصفی حال:
predisposingصفت تفضیلی:
more predisposedصفت عالی:
most predisposedمستعد، آماده، متمایل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
genetically predisposed to cancer
از لحاظ ژنتیکی مستعد سرطان بودن
The president is predisposed towards negotiation and favours a peaceful way of resolving the crisis.
رئیسجمهور آمادهی مذاکره و خواهان راهی صلحآمیز برای حل بحران است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «predisposed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/predisposed