با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unprepared

ˌʌnprɪˈperd ˌʌnprɪˈpeəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unprepared
  • صفت عالی:

    most unprepared

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناآماده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was unprepared for class.
- او برای کلاس آماده نبود.
- She was totally unprepared for his response.
- او به‌طور کامل برای پاسخ او آماده نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unprepared

  1. adjective not ready
    Synonyms: ad-lib, caught off guard, ill-considered, impromptu, improvised, napping, not prepared, offhand, off the cuff, off the top of one’s head, played by ear, spontaneous, surprised, taken off guard, unaware, unexpected, unplanned, unready, unrehearsed, unschooled, unskilled, untrained, vulnerable, winged

ارجاع به لغت unprepared

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unprepared» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unprepared

لغات نزدیک unprepared

پیشنهاد بهبود معانی