با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impromptu

ɪmˈprɑːmptuː ɪmˈprɒmptjuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    impromptus

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective adverb
بی‌درنگ سخن راندن، بی‌اندیشه سخن گفتن، بی‌مطالعه، تصنیف، کاری که بی‌مطالعه و به‌ مقتضای وقت انجام دهند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an impromptu speech
- نطق فی‌البداهه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impromptu

  1. adjective, adverb unrehearsed, improvised
    Synonyms: ad-lib, dashed off, extemporaneous, extempore, extemporized, fake, faked, improv, improviso, offhand, off the cuff, played by ear, shot from the hip, spontaneous, spur-of-the-moment, thrown off, tossed off, unpremeditated, unprepared, unscripted, unstudied, vamped, whipped up, winged
    Antonyms: deliberate, designed, planned, premeditated, rehearsed

ارجاع به لغت impromptu

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impromptu» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impromptu

لغات نزدیک impromptu

پیشنهاد بهبود معانی