امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impromptu

ɪmˈprɑːmptuː ɪmˈprɒmptjuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    impromptus

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective adverb
بی‌درنگ سخن راندن، بی‌اندیشه سخن گفتن، بی‌مطالعه، تصنیف، کاری که بی‌مطالعه و به‌ مقتضای وقت انجام دهند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- an impromptu speech
- نطق فی‌البداهه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impromptu

  1. adjective, adverb unrehearsed, improvised
    Synonyms:
    spontaneous unprepared unscripted improvised offhand ad-lib extemporaneous extempore off the cuff unpremeditated impromptu extemporized winging it dashed off played by ear shot from the hip whipped up thrown off tossed off vamped improv unstudied fake faked improviso
    Antonyms:
    planned deliberate premeditated rehearsed designed

ارجاع به لغت impromptu

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impromptu» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impromptu

لغات نزدیک impromptu

پیشنهاد بهبود معانی