شکل جمع:
impromptusفیالبداهه، فیالمجلس، ارتجالی، بداهه، ناگهانی، بیمقدمه، بیدرنگ (بدون برنامهریزی یا آمادگی قبلی)
an impromptu speech
نطق فیالبداهه
Her impromptu performance impressed everyone.
اجرای بداههی او همه را تحتتأثیر قرار داد.
The impromptu nature of the event made it feel more genuine.
ماهیت برنامهریزینشدهی رویداد باعث شد حس طبیعیتری داشته باشد.
بداههگویی، (سخنرانی، اجرا، برنامه، کار و...) فیالبداهه، فیالمجلس، ارتجالی، بداهه، ناگهانی، بیمقدمه، بیدرنگ (بدون برنامهریزی یا آمادگی قبلی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The actor’s impromptu brought the audience to tears.
بداههگویی آن بازیگر، تماشاگران را به گریه انداخت.
She delivered a heartfelt impromptu after receiving the award.
پساز دریافت جایزه، سخنرانی بداههی احساسیای ایراد کرد.
موسیقی قطعهی بداهه، بداههنوازی (نوعی از موسیقی که در آن قطعه یا اجرا بدون آمادگی قبلی و بهصورت بداهه انجام میشود)
She ended the concert with a beautiful impromptu.
او کنسرت را با بداههنوازی زیبایی به پایان رساند.
Schubert’s impromptus are some of the finest examples of Romantic piano music.
قطعههای بداههی شوبرت از بهترین نمونههای موسیقی رمانتیک پیانو هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impromptu» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impromptu