امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unpremeditated

ˌʌnpriːˈmedɪteɪtɪd ˌʌnpriːˈmedɪteɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
غیر‌عمد، غیر‌تعمدی، توطئه‌نشده، از پیش نقشه‌ریزی نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- unpremeditated crime
- تبهکاری از پیش‌ طراحی ‌نشده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unpremeditated

  1. adjective Acting or happening without apparent forethought, prompting, or planning
    Synonyms: hasty, automatic, unconsidered, impulsive, accidental, extemporaneous, instinctive, extempore, blundering, involuntary, headlong, reflex, without forethought, impromptu, spontaneous, offhand, undesigned, unintentional
    Antonyms: premeditated

ارجاع به لغت unpremeditated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unpremeditated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unpremeditated

لغات نزدیک unpremeditated

پیشنهاد بهبود معانی