شکل جمع:
automaticsغیر ارادی، خودکار، ناخودآگاه، ناهشیارانه، عادتی، از روی خو
For most of us breathing is automatic.
برای اکثر ما نفس کشیدن غیرارادی است.
an automatic gesture
حرکت از روی عادت
He automatically turned left and opened the door.
او ناخودآگاهانه به طرف چپ چرخید و در را گشود.
When workers retire, they automatically cease to be union members.
وقتی که کارگران بازنشسته میشوند، خودبهخود از عضویت در اتحادیه برکنار میگردند.
دستگاه خودکار ، مربوط به ماشینهای خودکار، (اتومبیل) دنده اتوماتیک، (جنگ افزار) خودکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
automatic landing gear
(در هواپیما) دستگاه فرود خودکار
automatic machinery
ماشین آلات خودکار
automatic rifle
تفنگ خودکار (مسلسل مانند)
پردازش خودکار دادهها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «automatic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/automatic