اجتنابناپذیر، گریزناپذیر، غیرقابل اجتناب، ناگزیر، حتمی، محتوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The traffic jam was unavoidable due to the accident on the highway.
به دلیل تصادف در بزرگراه، ترافیک اجتنابناپذیر بود.
It is unavoidable that we will face challenges in our lives.
اینکه در زندگی با چالشهایی روبهرو میشویم، گریزناپذیر است.
an unavoidable natural disaster
فاجعهی طبیعی حتمی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unavoidable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unavoidable