آخرین به‌روزرسانی:

Obligatory

əˈblɪɡətɔːri əˈblɪɡətri

صفت تفضیلی:

more obligatory

صفت عالی:

most obligatory

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

الزامی، الزام‌آور، فرضی، واجب، اجباری، خواه‌و‌ناخواه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

a blood test is obligatory.

آزمایش خون الزامی است.

attendance at the meeting is obligatory.

حضور در گردهمایی اجباری است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Obedience is obligatory for a soldier.

اطاعت برای سرباز الزامی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obligatory

  1. adjective essential, required
    Synonyms:
    necessary required compulsory mandatory imperative requisite unavoidable binding enforced compulsatory de rigueur coercive imperious
    Antonyms:
    optional voluntary nonessential unrequired

سوال‌های رایج obligatory

صفت تفضیلی obligatory چی میشه؟

صفت تفضیلی obligatory در زبان انگلیسی more obligatory است.

صفت عالی obligatory چی میشه؟

صفت عالی obligatory در زبان انگلیسی most obligatory است.

ارجاع به لغت obligatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obligatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obligatory

لغات نزدیک obligatory

پیشنهاد بهبود معانی