سومشخص مفرد:
enforcesوجه وصفی حال:
enforcingاجباری، تحمیلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
enforced absence
غیبت اجباری
the enforced resignations
استعفای تحمیلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enforced» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enforced