فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Reinforced
ˌriːɪnˈfɔːrst
ˌriːɪnˈfɔːst
سوم‌شخص مفرد:
reinforcesوجه وصفی حال:
reinforcingتوضیحات:
شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت: re-enforced و reenforced
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
تقویت‌شده، محکم‌شده، مستحکم‌شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
reinforced brick
آجر تقویت‌شده
a reenforced belief
باور تقویت‌شده
نمونه‌جمله‌های بیشتر
The re-enforced concrete walls were able to withstand the impact of the earthquake.
دیوارهای بتنی مستحکم‌شده توانستند در برابر ضربه‌ی ناشی از زلزله مقاومت کنند.
مترادف و متضاد reinforced
-
adjective (used of soaps or cleaning agents) having a substance (an abrasive or filler) added to increase effectivenessSynonyms:strengthened supported assisted augmented fortified bolstered backed braced stiffened thickened built built-up beefed up buttressed shored up lined cushioned banded pillowed
-
verb strengthen and support with rewardsSynonyms:supported strengthened backed bolstered fortified braced buttressed supplemented tightened energized rewarded proppedAntonyms:weakened undermined subtracted
لغات هم‌خانواده reinforced
-
nounreinforcement
-
adjectivereinforced
-
verb - transitivereinforce
ارجاع به لغت reinforced
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «reinforced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reinforced
لغات نزدیک reinforced
- - reinfection
- - reinforce
- - reinforced
- - reinforced concrete
- - reinforcement