باانرژی، انرژییافته، پرانرژی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a good night's sleep, I woke up feeling energized.
بعد از یک خواب شبانهی خوب احساس پرانرژی بودن داشتم.
The energized atmosphere at the office was contagious, leading to increased productivity among the employees.
فضای پرانرژی دفتر سرایتپذیر بود و باعث افزایش بهرهوری کارکنان میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «energized» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/endrgized