با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Energized

ˈɛndɚˌdʒaɪzd ˈɛnəˌdʒaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    باانرژی، انرژی‌یافته، پرانرژی
    • - After a good night's sleep, I woke up feeling energized.
    • - بعد از یک خواب شبانه‌ی خوب احساس پرانرژی بودن داشتم.
    • - The energized atmosphere at the office was contagious, leading to increased productivity among the employees.
    • - فضای پرانرژی دفتر سرایت‌پذیر بود و باعث افزایش بهره‌وری کارکنان می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد energized

  1. verb Raise to a higher energy level
    Synonyms: stimulated, vitalized, invigorated, excited, braced, primed, aroused, fuelled, animated, electrified, activated, fortified, exhilarated
    Antonyms: debilitated, wearied, sapped, weakened, tired

ارجاع به لغت energized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «energized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endrgized

لغات نزدیک energized

پیشنهاد بهبود معانی