سومشخص مفرد:
animatesوجه وصفی حال:
animatingکارتون (مانند)، زندهنما، زنده
an animated story
داستان کارتونی
animated cartoon
نقاشی متحرک (مثل فیلمهای میکیماوس)
سرزنده، سرحال، پرحرارت و اشتیاق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
their conversation was frank and animated.
مکالمهی آنها رک و پرشور بود.
the old man seemed animated and determined.
پیرمرد، سرزنده و مصمم به نظر میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «animated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/animated