Energetic

ˌenərˈdʒet̬ɪk ˌenəˈdʒetɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more energetic
  • صفت عالی:

    most energetic

معنی و نمونه‌جمله

adjective B2
پرتکاپو، کارمایه‌ای، جدی، کاری، فعال، دارای انرژی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- My father was an energetic man.
- پدرم مرد پرتلاشی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد energetic

  1. adjective full of life; forceful
    Synonyms: active, aggressive, animated, ball of fire, breezy, brisk, demoniac, driving, dynamic, enterprising, forcible, fresh, hardy, high-powered, indefatigable, industrious, kinetic, lively, lusty, peppy, potent, powerful, red-blooded, rugged, snappy, spirited, sprightly, spry, stalwart, strenuous, strong, sturdy, tireless, tough, unflagging, untiring, vigorous, vital, vivacious, zippy
    Antonyms: idle, inactive, lazy, lethargic, lifeless, slow, sluggish, tired

لغات هم‌خانواده energetic

ارجاع به لغت energetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «energetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/energetic

لغات نزدیک energetic

پیشنهاد بهبود معانی