با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lusty

ˈlʌsti ˈlʌsti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    خوش بنیه، تندرست، قوی، شهوت انگیز
    • - Her brothers were tall, healthy and lusty.
    • - برادران او بلندقامت و سالم و خوش‌بنیه بودند.
    • - a lusty young city
    • - شهر جدید و پر رونق
    • - a tart, lusty wine of the country
    • - شراب دبش و قوی روستایی
    • - Even the old man enjoyed his lusty moments.
    • - حتی آن پیرمرد هم از لحظات شهوانی خود بهره‌مند می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lusty

  1. adjective energetic, healthy
    Synonyms: brawny, dynamic, hale, hearty, potent, powerful, red-blooded, robust, rugged, stalwart, stout, strapping, strenuous, strong, sturdy, tough, vigorous, vital
    Antonyms: lethargic, unenergetic, unhealthy, weak

ارجاع به لغت lusty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lusty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lusty

لغات نزدیک lusty

پیشنهاد بهبود معانی