صفت تفضیلی:
healthierصفت عالی:
healthiestسالم، تندرست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sound mind in a healthy body
عقل سالم در بدن سالم
Healthy trees yield healthy fruit.
درخت سالم میوهی سالم میدهد.
a healthy man
مرد تندرست
to become healthy
تندرست شدن
healthy competition in a free economy
(مجازی) رقابت سالم در یک اقتصاد آزاد
Walking ten kilometers is tiring, but it is also healthy.
ده کیلومتر پیادهروی خستهکننده؛ اما سلامتبخش است.
He says swimming is the healthiest exercise there is.
او میگوید شنا بهترین ورزش دنیا است.
the healthy color in his cheeks
رنگ حاکی از سلامتی گونههای او
healthy entertainments for children
تفریحات سالم برای کودکان
the country's healthy economy
اقتصاد شکوفای کشور
a healthy book publishing business
مؤسسهی انتشاراتی پررونق
a healthy appetite
اشتهای سالم
a healthy push
فشار زورمندانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «healthy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/healthy