Bean

biːn biːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    beans

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
گیاه‌شناسی لوبیا، هر دانه‌ی لوبیا مانند، دانه، حبه، حبوبات، انواع گیاهان بنشن زا از نوع نخودها (که شامل گیاهان نخود و لوبیا و باقلا و بقولات دیگر می گردد)، (لوبیا سبز) نیام، غلاف خوراکی لوبیا سبز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- green beans
- لوبیاسبز
- kidney beans
- لوبیاقرمز
- lima beans
- لوبیای امریکایی، لوبیای لیما
- coffee bean
- دانه‌ی قهوه
- castor bean
- دانه‌ی کرچک
- Giving the opposition beans in a stinging speech.
- طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun
(امریکا - خودمانی) کله، مخ، مغز
- Every foolish idea which enters his bean.
- هر فکر احمقانه‌ای که به مغزش خطور می‌کند.
noun
(امریکا - خودمانی - جمع) هیچ، چیز کم‌ارزش و جزئی
- He doesn't know beans about sports.
- او درباره‌ی ورزش هیچ نمی‌داند.
noun
(خودمانی - معمولا با: give) شکست، تنبیه، سرزنش، گوشمالی
- They were ready to give the enemy beans.
- آماده بودند که یک گوش‌مالی حسابی به دشمن بدهند.
verb - transitive
(بیس بال) با توپ بر سر چوگان‌زن زدن
- He was beaned by a ball and was taken to the hospital.
- گوی به سرش خورد و او را به بیمارستان بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bean

  1. noun small hard pellet
    Synonyms: kernel, seed, berry, nugget, grain

Idioms

  • bean feast

    (انگلیس - عامیانه) مهمانی پرسرور، جشن مسرت‌بخش

  • full of beans

    پر انرژی، پر اشتیاق، سرزنده

  • i don't have a bean

    (عامیانه) یک شاهی ندارم، یک غاز ندارم

  • it isn't worth a bean

    (عامیانه) یک شاهی نمی‌ارزد، یک غاز هم نمی‌ارزد.

  • spill the bean

    (عامیانه) افشا کردن، بروز دادن

ارجاع به لغت bean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bean

لغات نزدیک bean

پیشنهاد بهبود معانی