آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ خرداد ۱۴۰۳

    Noodle

    ˈnuːdl ˈnuːdl ˈnuːdl

    گذشته‌ی ساده:

    noodled

    شکل سوم:

    noodled

    وجه وصفی حال:

    noodling

    شکل جمع:

    noodles

    توضیحات:

    شکل نوشتاری معنی سوم لغت در انگلیسی بریتانیایی: noddle

    شکل نوشتاری معنی چهارم این لغت: pool noodle

    معنی noodle | جمله با noodle

    noun plural countable

    غذا و آشپزی نودل، رشته‌فرنگی، ورمیشل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    He prefers rice over noodle for his stir-fry dishes.

    او برای غذاهای سرخ‌کردنی خود برنج را به نودل ترجیح می‌دهد.

    The restaurant's famous noodle is made fresh daily.

    نودل معروف رستوران هر روز تازه درست می‌شود.

    noun plural countable

    انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی پاستا، ماکارونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The kids requested cheesy noodle for dinner tonight.

    بچه‌ها برای شام امشب پاستای پنیری می‌خواستند.

    I love to eat a big bowl of noodle with marinara sauce.

    دوست دارم یک کاسه‌ی بزرگ ماکارونی با سس مارینارا بخورم.

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی قدیمی سر، کله، مغز

    His noodle was filled with creative ideas and innovative solutions.

    مغز او پر از ایده‌های خلاقانه و راه‌حل‌های نوآورانه بود.

    The artist's noodle was reflected in the intricate details of her masterpiece.

    مغز این هنرمند در جزئیات پیچیده‌ی شاهکار او نمایان شد.

    noun countable

    ورزش نودل شنا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The noodle floated in the pool.

    نودل شنا در استخر شناور شد.

    I grabbed a noodle to help me float in the lake.

    یک نودل شنا برداشتم تا کمکم کند در دریاچه شنا کنم.

    noun countable informal

    موسیقی بداهه‌نوازی، بداهه نواختن

    His noodle on the guitar captivated everyone with its raw emotion.

    بداهه‌نوازی او روی گیتار همه را مجذوب احساسات سوزدارش کرد.

    The noodle at the session added a spontaneous and lively touch to the music.

    بداهه‌نوازی در جلسه، حسی خودجوش و زنده به موسیقی اضافه کرد.

    verb - intransitive informal

    انگلیسی آمریکایی (به‌طور سطحی یا بدون‌ فکر) فکر کردن، انجام دادن

    I often find myself noodling about random things when I should be working.

    من اغلب وقتی باید کار کنم، در مورد چیزهای مختلف فکر می‌کنم.

    Don't just noodle around with your potential career options.

    فقط در مورد گزینه‌های شغلی بالقوه‌ی خود مشغول فکر نباشید.

    verb - intransitive

    موسیقی فی‌البداهه نواختن، بداهه‌نوازی کردن

    Instead of studying for his exams, he spent hours noodling on his guitar.

    او به‌جای اینکه برای امتحاناتش درس بخواند، ساعت‌ها با گیتار بداهه‌نوازی می‌کرد.

    After dinner, I like to noodle on my guitar for relaxation.

    بعداز شام، من دوست دارم برای استراحت با گیتار بداهه‌نوازی کنم.

    noun countable

    قدیمی احمق، ابله، کندذهن

    Don't be such a noodle, use your brain!

    اینقدر احمق نباش، از مغزت استفاده کن!

    I can't believe I dated that noodle for so long.

    نمی‌توانم باور کنم که برای مدت طولانی با آن کندذهن قرار داشتم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد noodle

    1. noun the uppermost part of the body
      Synonyms:
      head dome nut noggin bean pate conk poll block bonce attic

    سوال‌های رایج noodle

    گذشته‌ی ساده noodle چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده noodle در زبان انگلیسی noodled است.

    شکل سوم noodle چی میشه؟

    شکل سوم noodle در زبان انگلیسی noodled است.

    شکل جمع noodle چی میشه؟

    شکل جمع noodle در زبان انگلیسی noodles است.

    وجه وصفی حال noodle چی میشه؟

    وجه وصفی حال noodle در زبان انگلیسی noodling است.

    ارجاع به لغت noodle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «noodle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/noodle

    لغات نزدیک noodle

    • - nonzero
    • - noob
    • - noodle
    • - nook
    • - nook and cranny
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.