گذشتهی ساده:
conkedشکل سوم:
conkedسومشخص مفرد:
conksوجه وصفی حال:
conkingشکل جمع:
conks(بهطور معمول با out ) ضعیف شدن، از کار افتادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He's got a big conk.
کلهی او گنده است.
He was conked hard.
محکم تو سری خورد.
His old car finally conked out.
اتومبیل قراضهی او بالأخره از کار افتاد.
When we got to the summit, I conked out.
به قله کوه که رسیدیم من ضعف کردم.
(عامیانه) 1- (ناگهان) خراب شدن، از کار افتادن
2- خسته و درمانده شدن، (از زور خستگی) به خواب رفتن، از حال رفتن، ضعف کردن
3- مردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conk