گذشتهی ساده:
failedشکل سوم:
failedسومشخص مفرد:
failsوجه وصفی حال:
failingرد شدن، شکست خوردن، رد کردن موفق نشدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
If you don't study, I'll fail you!
اگر درس نخوانی تو را رفوزه خواهم کرد!
She failed the test twice.
او دوبار در امتحان رد شد.
The senator failed of reelection.
سناتور در انتخابات مجدد کامیاب نشد.
I had two passes and one fail.
دو تا قبولی و یک ردی داشتم.
We have failed to overcome poverty and illiteracy.
ما در چیرهشدن بر فقر و بیسوادی ناکام شدهایم.
The attack failed.
حمله با شکست مواجه شد.
نتوانستن، ورشکست شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He tried to jump two meters, but failed.
او کوشید دومتر بپرد؛ ولی نتوانست (موفق نشد).
One of the banks that failed.
یکی از بانکهایی که ورشکست شد.
نا امید کردن، غفلت کردن، چشم پوشی کردن
کوتاهی کردن، کافی نبودن، کم بودن
He failed to go.
او نرفت، او در رفتن کوتاهی کرد.
The water supply is failing.
میزان آب موجود کافی نیست.
He failed in the performance of his duties.
او در انجام وظایف خود کوتاهی کرد.
(وظیفه و غیره) انجام ندادن، (وعده و غیره) وفا نکردن، قال گذاشتن، (هنگام نیاز) یاری نکردن
When she became needy, her friends failed her.
هنگامی که نیازمند شد دوستانش به او وفا نکردند.
سست شدن، ضعیف شدن، فرو کشیدن، زوال یافتن، خاموش شدن، ادامه ندادن
When he saw enemy tanks, his courage failed him.
وقتی تانکهای دشمن را دید، دل و جرئت او تمام شد.
My brakes failed.
ترمزم برید.
The car's engine failed.
موتور اتومبیل از کار افتاد.
My grandfather's health was failing fast.
سلامتی پدربزرگم بهسرعت رو به زوال بود.
Shakespeare's family line failed.
نسل شکسپیر از میان رفت.
رد، شکست (در امتحان)، اشتباه، عدم موفقیت
کامیاب نشدن، موفق نشدن، نتوانستن
بدون تردید، حتماً، البته، بیناکامی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fail