با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Disappoint

ˌdɪsəˈpɔɪnt ˌdɪsəˈpɔɪnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disappointed
  • شکل سوم:

    disappointed
  • سوم‌شخص مفرد:

    disappoints
  • وجه وصفی حال:

    disappointing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
مأیوس کردن، ناکام کردن، محروم کردن، ناامید کردن، دلسرد و سرخورده کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- What disappointing news!
- چه خبر مأیوس‌کننده‌ای!
- Floods disappointed the farmer's best hopes.
- سیل بزرگترین آرزوی کشاورزان را با شکست مواجه کرد.
- Ali's failure at the college entrance examination disappointed him very much.
- شکست علی در آزمون ورودی دانشگاه او را بسیار سرخورده کرد.
- I was disappointed in him.
- از او ناامید شدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disappoint

  1. verb sadden, dismay; frustrate
    Synonyms: abort, baffle, balk, bring to naught, bungle, cast down, chagrin, circumvent, come to nothing, dash, dash hopes, deceive, delude, disconcert, disenchant, disgruntle, dishearten, disillusion, dissatisfy, dumbfound, embitter, fail, fall down on, fall flat, fall short of, foil, founder, hamper, hinder, leave in the lurch, let down, miscarry, mislead, not show, put out, ruin prospects, stand up, tease, thwart, torment, vex
    Antonyms: delight, excite, make happy, please, satisfy

لغات هم‌خانواده disappoint

ارجاع به لغت disappoint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disappoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disappoint

لغات نزدیک disappoint

پیشنهاد بهبود معانی