گذشتهی ساده:
dismayedشکل سوم:
dismayedسومشخص مفرد:
dismaysوجه وصفی حال:
dismayingناامیدی، ناراحتی، اندوه، غم، یأس
The teacher's dismay was clear when no one did the homework.
ناامیدی معلم وقتی هیچکس تکلیف را انجام نداده بود، کاملاً مشهود بود.
They watched in dismay as the fire destroyed their home.
با اندوه نظارهگر بودند که آتش، خانهشان را نابود میکرد.
ناامید کردن، غمگین کردن، ناراحت کردن، مأیوس کردن، اندوهگین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was shocked and dismayed by what he saw.
آنچه که دیده بود او را شوکه و بیمناک کرد.
We were dismayed by the way they refused our offer.
رد شدن پیشنهادمان توسط آنها، ما را مأیوس کرد.
They faced with dismay an enemy force that was much stronger than they were.
آنان با نگرانی به مقابله با نیروی دشمن که بسیار از آنها نیرومندتر بود پرداختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismay