گذشتهی ساده:
dismayedشکل سوم:
dismayedسومشخص مفرد:
dismaysوجه وصفی حال:
dismayingترسانیدن، بیجرئت کردن، ترس، جبن، وحشتزدگی، بیمیلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They faced with dismay an enemy force that was much stronger than they were.
آنان با نگرانی به مقابله با نیروی دشمن که بسیار از آنها نیرومندتر بود پرداختند.
He was shocked and dismayed by what he saw.
آنچه که دیده بود او را شوکه و بیمناک کرد.
We were dismayed by the way they refused our offer.
رد شدن پیشنهاد ما توسط آنها ما را دلزده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismay