گذشتهی ساده:
dismastedشکل سوم:
dismastedسومشخص مفرد:
dismastsوجه وصفی حال:
dismastingبیدکل کردن، (دکل کشتی) شکستن، از بین بردن، کندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ship was dismasted during the storm.
دکل کشتی در طول طوفان شکسته شد.
The crew managed to repair the ship after it was dismasted in the hurricane.
پساز بیدکل شدن کشتی در گردباد، خدمه توانستند آن را تعمیر کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismast