فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Dismast

dɪsˈmæst ˈdɪsˈmɑːst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dismasted
  • شکل سوم:

    dismasted
  • سوم‌شخص مفرد:

    dismasts
  • وجه وصفی حال:

    dismasting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
بی‌دکل کردن، (دکل کشتی) شکستن، از بین بردن، کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The ship was dismasted during the storm.
- دکل کشتی در طول طوفان شکسته شد.
- The crew managed to repair the ship after it was dismasted in the hurricane.
- پس‌از بی‌دکل شدن کشتی در گردباد، خدمه توانستند آن را تعمیر کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dismast

  1. verb the act of removing or breaking off the mast of a ship, typically due to damage from storms, collisions, or accidents

ارجاع به لغت dismast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dismast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismast

لغات نزدیک dismast

پیشنهاد بهبود معانی