گذشتهی ساده:
dismantledشکل سوم:
dismantledسومشخص مفرد:
dismantlesوجه وصفی حال:
dismantlingباز کردن، جدا کردن، قطعهقطعه کردن، پیاده کردن (ماشینآلات)
The Russians dismantled German factories and took them to Russia.
روسها کارخانههای آلمان را پیاده کردند و به روسیه بردند.
The workers dismantled the stage after the concert.
کارگران پس از کنسرت، صحنه را از هم باز کردند.
to dismantle old tanks
تانکهای قراضه را اوراق کردن
to dismantle a fort
دژی را از سلاح عاری کردن
تعطیل کردن، منحل کردن، از هم پاشیدن، برچیدن (معمولاً بهصورت تدریجی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The corporation was dismantled after years of financial losses.
شرکت پساز سالها زیان مالی، منحل شد.
The new policy gradually dismantled the old education system.
سیاست جدید، سیستم آموزشی قدیمی را بهتدریج برچید.
رد کردن، باطل کردن، نقض کردن
He tried to dismantle the argument with solid evidence.
او تلاش کرد با شواهد محکم، استدلال را رد کند.
Critics dismantled the politician’s claims about the economy.
منتقدان، ادعاهای سیاستمدار دربارهی اقتصاد را نقض کردند.
گذشتهی ساده dismantle در زبان انگلیسی dismantled است.
شکل سوم dismantle در زبان انگلیسی dismantled است.
وجه وصفی حال dismantle در زبان انگلیسی dismantling است.
سومشخص مفرد dismantle در زبان انگلیسی dismantles است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismantle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismantle