امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Destroy

dɪˈstrɔɪ dɪˈstrɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    destroyed
  • شکل سوم:

    destroyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    destroys
  • وجه وصفی حال:

    destroying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
خراب کردن، ویران کردن، نابود ساختن، تباه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The earthquake destroyed the city.
- زلزله شهر را ویران کرد.
- His untimely death destroyed our plans.
- مرگ نابه‌هنگام او نقشه‌های ما را تباه کرد.
- Napoleon's army destroyed the Austrians.
- ارتش ناپلئون اتریشی‌ها را سخت درهم کوبید.
- The Arabs destroyed the Sassanians.
- اعراب ساسانیان را برانداختند.
- The sick horse had to be destroyed.
- لازم بود که اسب بیمار را بکشند.
- The Moon destroys the light of other stars.
- ماه نور ستارگان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
- That event destroyed my faith in modern medicine.
- آن رویداد ایمان مرا به پزشکی نوین از بین برد.
- Greed has destroyed many reputations.
- آز شهرت‌های زیادی را بر باد داده است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد destroy

  1. verb demolish, devastate
    Synonyms:
    abort annihilate annul axe blot out break down butcher consume cream crush damage deface desolate despoil dismantle dispatch end eradicate erase exterminate extinguish extirpate gut impair kill lay waste level liquidate maim mar maraud mutilate nuke nullify overturn quash quell ravage ravish raze ruin sabotage shatter slay smash snuff out spoliate stamp out suppress swallow up tear down torpedo total trash vaporize waste wax wipe out wreck zap
    Antonyms:
    build construct create improve repair restore

لغات هم‌خانواده destroy

  • verb - transitive
    destroy

ارجاع به لغت destroy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «destroy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/destroy

لغات نزدیک destroy

پیشنهاد بهبود معانی