آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ مهر ۱۴۰۴

    Ruin

    ˈruːɪn ˈruːɪn

    گذشته‌ی ساده:

    ruined

    شکل سوم:

    ruined

    سوم‌شخص مفرد:

    ruins

    وجه وصفی حال:

    ruining

    شکل جمع:

    ruins

    معنی ruin | جمله با ruin

    verb - transitive B2

    خراب کردن، نابود کردن، ویران کردن، از بین بردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Government interference ruined the country's economy.

    دخالت دولت اقتصاد کشور را نابود کرد.

    His drunkenness ruined our party.

    بدمستی او مهمانی ما را خراب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A serious illness ruined his chances of promotion.

    بیماری سخت شانس ارتقای رتبه‌ی او را از میان برد.

    The rain ruined my hat.

    باران کلاه مرا خراب کرد.

    Maheen's wastefulness ruined her husband.

    ولخرجی مهین وضع مالی شوهرش را خراب کرد.

    ruined hopes

    امیدهای نقش برآب

    ruined reputation

    شهرت از بین‌رفته

    a palace ruined by the passage of time and by lack of care

    کاخی که در اثر گذشت زمان و بی‌توجهی خراب شده است

    a ruined city

    یک شهر ویران (شده)

    verb - transitive

    ورشکسته کردن، به خاک سیاه نشاندن، خراب کردن شهرت، ویران کردن (شرکت)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Foreign competition ruined our factory.

    رقابت برون‌مرزی کارخانه‌ی ما را ورشکسته کرد.

    The recession ruined several small companies in the city.

    رکود اقتصادی چند شرکت کوچک در شهر را نابود کرد.

    noun uncountable

    نابودی، خرابی، ویرانی، تباهی

    Without maintenance, the historic bridge slowly fell into ruin.

    بدون نگهداری، پل تاریخی به‌تدریج به ویرانی رسید.

    The fire caused the ruin of several homes in the village.

    آتش، باعث ویرانی چندین خانه در روستا شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Carelessness was his ruin.

    بی‌دقتی مایه‌ی فنای او شد.

    Moral ruin goes hand in hand with faithlessness.

    انحطاط اخلاقی با بی‌ایمانی همراه است.

    that party's political ruin

    نابودی سیاسی آن حزب

    noun uncountable C2

    ورشکستگی، نابودی، رسوایی (شخص یا شرکت)

    Gambling can lead a person to complete ruin.

    قمار، می‌تواند انسان را به نابودی کامل مالی بکشاند.

    The failed investment left him in financial ruin.

    سرمایه‌گذاری شکست‌خورده، او را به ورشکستگی کشاند.

    noun countable B1

    خرابه، ویرانه

    Alamoot Castle is now in ruins.

    قلعه‌ی الموت اکنون خرابه است.

    Rey's ruins are located near Tehran.

    خرابه‌های ری نزدیک تهران است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The house is in a state of ruin.

    خانه به صورت مخروبه درآمده است.

    the ruins which were caused by heavy bombardments

    خرابی‌هایی که در اثر بمباران‌های سنگین ایجاد شده بود

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ruin

    1. noun situation of devastation
      Synonyms:
      destruction collapse failure ruination wreckage damage havoc loss downfall defeat waste decay deterioration breakdown undoing fall demolition disintegration confusion crumbling dilapidation wreck degeneration dissolution the end atrophy bane bankruptcy crash crackup destitution disrepair downgrade extinction insolvency nemesis overthrow skids subversion bath waterloo degeneracy
      Antonyms:
      development growth construction creation building
    1. verb devastate, destroy
      Synonyms:
      destroy wreck crush defeat overthrow exhaust reduce break injure smash demolish wipe out shatter pillage sack deplete drain total overwhelm decimate spoil impoverish raze bankrupt devour use up despoil defile ravish rape mangle mutilate disfigure maim dilapidate deface wrack bust clean out do in beggar pauperize bring down lay waste bring to ruin wreak havoc on make a mess of spoilate depredate desecrate deplore botch
      Antonyms:
      build create develop construct grow

    Collocations

    be in ruins

    خرابه بودن، مخروبه بودن

    fall into ruin

    خرابه شدن

    lie in ruins

    خرابه بودن، ویران بودن

    ruin someone’s career

    خراب کردن شغل کسی، نابود کردن حرفه کسی

    Idioms

    go to rack and ruin

    کاملاً ویران شدن

    دچار خرابی و فلاکت شدن، نابنوا شدن

    rack and ruin

    درب‌وداغون بودن، رکود و نابودی، لِه‌ولَوَرده بودن

    سوال‌های رایج ruin

    گذشته‌ی ساده ruin چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ruin در زبان انگلیسی ruined است.

    شکل سوم ruin چی میشه؟

    شکل سوم ruin در زبان انگلیسی ruined است.

    شکل جمع ruin چی میشه؟

    شکل جمع ruin در زبان انگلیسی ruins است.

    وجه وصفی حال ruin چی میشه؟

    وجه وصفی حال ruin در زبان انگلیسی ruining است.

    سوم‌شخص مفرد ruin چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ruin در زبان انگلیسی ruins است.

    ارجاع به لغت ruin

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ruin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ruin

    لغات نزدیک ruin

    • - rugulose
    • - ruhr
    • - ruin
    • - ruin someone’s career
    • - ruinate
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.