گذشتهی ساده:
ruinedشکل سوم:
ruinedسومشخص مفرد:
ruinsوجه وصفی حال:
ruiningشکل جمع:
ruinsخراب کردن، فنا کردن، فاسد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Foreign competition ruined our factory.
رقابت برونمرزی کارخانهی ما را ورشکسته کرد.
His drunkenness ruined our party.
بدمستی او مهمانی ما را خراب کرد.
A serious illness ruined his chances of promotion.
بیماری سخت شانس ارتقای رتبهی او را از میان برد.
ruined hopes
امیدهای نقش برآب
ruined reputation
شهرت از بینرفته
The rain ruined my hat.
باران کلاه مرا خراب کرد.
Maheen's wastefulness ruined her husband.
ولخرجی مهین وضع مالی شوهرش را خراب کرد.
Government interference ruined the country's economy.
دخالت دولت اقتصاد کشور را نابود کرد.
a palace ruined by the passage of time and by lack of care
کاخی که در اثر گذشت زمان و بیتوجهی خراب شده است
a ruined city
یک شهر ویران (شده)
نابودی، خرابی، ویرانی، تباهی
Alamoot Castle is now in ruins.
قلعهی الموت اکنون خرابه است.
Rey's ruins are located near Tehran.
خرابههای ری نزدیک تهران است.
Gambling was his ruin.
قمار سبب تباهی او بود.
that party's political ruin
نابودی سیاسی آن حزب
Carelessness was his ruin.
بیدقتی مایهی فنای او شد.
Moral ruin goes hand in hand with faithlessness.
انحطاط اخلاقی با بیایمانی همراه است.
the ruins which were caused by heavy bombardments
خرابیهایی که در اثر بمبارانهای سنگین ایجاد شده بود
The house is in a state of ruin.
خانه به صورت مخروبه درآمده است.
خرابه بودن، مخروبه بودن
خرابه شدن
خرابه بودن، ویران بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ruin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ruin