به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Destitution

ˈdestəˌtuːʃn̩ ˌdestɪˈtjuːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    فقر، بی‌چیزی
    • - The refugees lived in complete destitution.
    • - پناهندگان در فقر و فاقه‌ی کامل به سر می‌برند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد destitution

  1. noun indigence
    Synonyms: want, privation, poverty

ارجاع به لغت destitution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «destitution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/destitution

لغات نزدیک destitution

پیشنهاد بهبود معانی