سرنوشت، آبشخور، تقدیر، نصیب و قسمت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was their destiny to meet and marry each other.
سرنوشت آنان این بود که با هم ملاقات و ازدواج کنند.
It was the courage of our sailors that determined the destiny of that great battle.
دلاوری ناویان ما بود که فرجام آن نبرد بزرگ را تعیین کرد.
We know well that the destiny of our football team is in the hands of the players themselves.
ما خوب میدانیم که سرنوشت تیم فوتبال در دست خود بازیکنان است.
events that will shape the destiny of our country
رویدادهایی که عاقبت کشور ما را شکل خواهند داد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «destiny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/destiny