گذشتهی ساده:
luckedشکل سوم:
luckedسومشخص مفرد:
lucksوجه وصفی حال:
luckingشانس، بخت، اقبال، خوشبختی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bad luck
بخت بد
good luck
بخت خوب
Luck too has a role in the history of nations.
بخت هم در تاریخ ملتها نقش دارد.
Hard luck followed him throughout his life.
بخت نامساعد همهی عمر در تعقیب او بود.
Hard work and luck were the secrets of his success.
راز موفقیت او پرکاری و خوش شانسی بود.
This charm will bring you luck.
این طلسم شگون دارد.
He had better luck with his investment in our company.
سرمایهگذاری او در شرکت ما موفقیتآمیزتر بود.
He lucked into a valuable stamp.
او شانسی یک تمبر گرانبها پیدا کرد.
Today he is in luck and keeps winning.
امروز بخت به او روی آورده و مرتباً برنده میشود.
I lucked out in the exam.
در امتحان شانس آوردم.
شانس آوردن
بر حسب اتفاق، اتفاقاً، تصادفاً
(عامیانه) بیش از حد به بخت اتکا کردن، مخاطره کردن
دچار بدبیاری، بداقبال
کامکار، خوششانس، خوشاقبال، رویشانس
بداقبال، دچار بدشانسی یا بدبیاری
بخت خود را آزمودن، با اتکا به بخت دست به کاری زدن
بدبختانه، متأسفانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «luck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/luck