با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Occurrence

əˈkɜrːns əˈkʌrəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    occurrences

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
رخداد، وقوع، اتفاق، تصادف، رویداد، پیشامد، واقعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a rare occurrence
- یک رویداد نادر
- an unforeseen occurrence
- اتفاق پیش‌بینی‌نشده
- the occurrence of long disputes
- وقوع مشاجرات طولانی
noun uncountable
وجود، بروز
- the evidence of oil occurrence
- دلیل وجود نفت
- the occurrence of these characteristics among black girls
- بروز این ویژگی‌ها در میان دختران سیاه‌پوست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد occurrence

  1. noun happening, development
    Synonyms: accident, adventure, affair, appearance, circumstance, condition, contingency, emergency, episode, event, exigency, existence, incidence, incident, instance, juncture, manifestation, materialization, occasion, pass, piece, proceeding, routine, scene, situation, state, thing, transaction, transpiration

لغات هم‌خانواده occurrence

  • noun
    occurrence
  • verb - intransitive
    occur

ارجاع به لغت occurrence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occurrence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/occurrence

لغات نزدیک occurrence

پیشنهاد بهبود معانی