امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Affair

əˈfer əˈfeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    affairs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
کار، مسئله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- It's no affair of mine.
- به من مربوط نیست.
- This affair must be kept confidential.
- این مسئله باید محرمانه بماند.
noun countable
(در جمع) امور، مسائل، کارها، امور جاری
- Ministry of Foreign Affairs
- وزارت امور خارجه
- Don't meddle in her affairs!
- در کارهای او مداخله نکن!
- the state of affairs
- چگونگی اوضاع
noun countable
(بین زن و مرد) رابطه، رابطه‌ی مخفیانه
- a love affair
- عشق‌بازی، رابطه‌ی عاشقانه
- He had affairs with several women.
- با چند زن رابطه‌ی نامشروع داشت.
noun countable
(محاوره) حادثه، واقعه، پیشامد، قضیه، موضوع
- Their wedding was a quiet affair.
- عروسی آن‌ها بی‌سر و صدا بود.
- We must study the whole affair.
- باید همه‌ی قضیه را مورد بررسی قرار دهیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد affair

  1. noun matter or business to be taken care of; happening activity
    Synonyms: assignment, avocation, calling, case, circumstance, concern, duty, employment, episode, event, hap, happening, incident, interest, job, mission, obligation, occupation, occurrence, office function, proceeding, profession, project, province, pursuit, question, realm, responsibility, subject, task, thing, topic, transaction, undertaking
  2. noun illicit sexual relationship
    Synonyms: affaire, amour, carrying on, extracurricular activity, fling, goings-on, hanky-panky, intimacy, intrigue, liaison, love, playing around, relationship, rendezvous, romance, thing together, two-timing
  3. noun party or celebration
    Synonyms: do, entertainment, function, gathering, reception, shindig, soiree

ارجاع به لغت affair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «affair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/affair

لغات نزدیک affair

پیشنهاد بهبود معانی