شکل جمع:
provincesاستان، ایالت، ولایت
Each province in Iran has its own governor appointed by the central government.
هر استان در ایران دارای استانداری است که از سوی دولت مرکزی منصوب میشود.
The country is divided into several provinces, each with local authority.
این کشور به چندین ایالت تقسیم شده که هرکدام دارای اختیارات محلی هستند.
حیطه، حوزه، زمینه، قلمرو، عرصه، وظیفه، مسئولیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Literary matters are outside his province.
مطالب ادبی از قلمرو (دانش) او بیرون است.
Technology has invaded every province of life.
تکنولوژی همهی زمینههای زندگی را تحتالشعاع قرار داده است.
the province of Sa¨di
قلمرو سعدی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «province» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/province